چرخش قدرت عامل بقای نظام سیاسی
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۱۵۸۸۱
انتخابات اسفند ماه مجلس شورای اسلامی به قطع، یکی از نقاط عطف نظام سیاسی خواهد بود و نظام ناچار است یا پیش از انتخابات یا پس از آن دست به اصلاحات جدی بزند. جزئیات این اصلاحات بیش از کلیات آن حائز اهمیت است. اصلاح طلبان نیاز به چنین اصلاحاتی را سالهاست که مطرح می کنند. اصولگرایان تا کنون در برابر چنین خواستی مقاومت می کردند اما شرایط امروز کشور در نهایت، بحش متعقل و پراگماتیست این جریان را هم به این صرافت انداخته که بدون اصلاحات جدی ساختاری، نه تنها امکان توسعه وجود ندارد بلکه کشور حتی در حوزه سیاست داخلی به بن بست خواهد رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در آستانه انتخابات و نحوه حضور جریان های منتقد یک پیش فرض مسلط بیش از همه می تواند امکان ایجاد تغییر در نظام سیاسی را تعبیر کند و آن این است که آیا جریان های منتقد قرار است به عنوان رقیب نظام وارد شوند یا به عنوان بخشی از نظام؟ به تعبیری دیگر حاملان چنین تعبیری نظام سیاسی را در قامت یک حزب سیاسی تعریف می کنند که دیگر احزاب می خواهند در بستر اجتماعی و کسب آن با حزب مسلط رقابت کنند و آنها اعلام می کنند که چنین امری شدنی نیست و استدلالشان هم این است که هیچ نظام سیاسی به مخالفان خود چنین اجازه ای نمی دهد. آسیب جدی این پیش فرض مسلط این است که آنها کشور را چیزی شبیه کشورهای تک حزبی می بینند که رقابت سیاسی میان افراد داخل همان حزب، اتفاق می افتد؛ مثل کشورهای کمونیستی که چین مثال بارز آن است. اما آیا نظام سیاسی ایران یک نظام تک حزبی است ؟
نظام تک حزبی می تواند اصلاحات را در درون خود به پیش ببرد. چنانچه چین به خوبی توانسته این کار را انجام دهد. اما لازمه نظام تک حزبی، بنیان های فکری آکادمیک و تئوریک قابل نقد است تا ضمن اعمال حاکمیت، مورد ارزیابی دائم قرار گرفته و ناکاستی ها به نفع وضع مطلوب که همان خواست مردم و رفاه آنان باشد برطرف شود. در نظام های تک حزبی به دلیل وجود مانیفست های دقیق مشخص، برنامه های اقتصادی و اجتماعی و مسیر سیاسی و فرهنگی کشور دارای ساختار مشخص قابل سنجش و نقدپذیر است و به دلیل وجود تئوری های اکادمیک، ساختار و بافتار سیاسی کشور منسجم است.
حال بیایید جریان اصولگرایان تندرو که خود را به عنوان نظام و یا تک حزبی که قرار است انتخابات در آن، به شکل رقابت افراد درون حزبی اتفاق افتد، مورد مداقه قرار دهیم. این جریان دارای هیچ مانیفست آکادمیک نیست. آنان با قرار دادن خود در راستای امری الهی، هرگونه نقد به ساختار را بر نمی تابند تا جایی که نقد یک شرکت خودرو سازی را توهین به ولایت فقیه قلمداد می کنند.
به عنوان یک مثال ساده در این نظام، راهبردهای اقتصادی آن در قالب هیچ یک از مکاتب اقتصادی دانشگاهی نمی گنجد اما با وصل کردن کلمه «اسلامی» به هر امر آکادمیک و الوهیت بخشیدن بدان، آن را از شمول تئوریزه شدن و به دنبال آن نقد شدن جلوگیری می کنند . به همین طریق امکان اصلاحات در چنین ساختاری امکان پذیر نیست چرا که دراین تفسیر موسع از پدیده ها گلوگاه های رانتی شکل می گیرد که اولین و بدیهی ترین کارکرد یک اصلاح حذف و یا جابجایی این گلوگاه است که طبیعتا منافع افراد را به مخاطره می اندازد. در این مسیر دست به هر نقطه ای بگذارید کسانی به دلیل همان منافع، مانع هر نوع اصلاحی خواهند شد. به همین دلیل است که جریان اصولگرا خود قادر به ایفای نقش یک حزب نیست چرا که درصورت داشتن مانیفست، تبدیل به چنین جمع متکثری نمی شد که امروز در نبود رقیب، این چنین بر سر طعمه قدرت به جنگ هم رفته اند.
البته این شرایط تنها مختص جریان اصولگرا نیست. در ایران به خاطر نبود تجربه کار حزبی و نبود آموزش های کار گروهی، احزاب دارای اصالت تاریخی نبوده و به تبع آن از بستر اجتماعی لازم هم برخوردار نیستند؛ احزاب را افرادی تشکیل می دهند که بیش از کار سیاسی فرهنگی و تشکیلاتی به دنبال منافع اقتصادی هستند. اگر قرار باشد جریانی خود را نظام تلقی کند که خود از درون به شدت متکثر است و با همین تعبیر بخواهد جلوی فعالیت دیگر گروه های سیاسی را بگیرد، حاصلش انسدادی است که نتیجه اش اضمحلال است چرا که همانگونه که مشخص است امکان اصلاخات را نخواهد داشت و با گذشت زمان به دلیل آشکار شدن ناکارآمدی ها و با تغییرات نسلی فقط قادر است منافع جمع کوچک درون جریان مسلط را تامین کند که همان ها هم در نهایت بر سر قدرت به جنگ هم خواهند رفت و نظام سیاسی باید تلاش کند تا همه گروه های معارض درون جریان را راضی نگه دارد که به دلیل تعارض منافع آنها، جمع نقیضین، در نهایت غیر ممکن می شود.
به نظر می رسد در شرایط فعلی بهترین راه برای نظام، چرخش قدرت است.در این چرخش طبیعی است که گروه های سنتی حامی نظام سیاسی ممکن است ریزش کنند چرا که منافع خود را از دست می دهند و قطعا رویش نیروهای جدید برای بازتولید نظم از دست رفته و همراهی در جهت استقرار و تقویت نظم نوین به حفظ ساختار اصلی نظام سیاسی کمک خواهد کرد. کاری که در تمام نظام های تک حزبی چون چین و یا کوبا و حتی شوروی سابق (البته خیلی دیر که منتهی به فروپاشی آن شد) اتفاق افتاد.
*روزنامه نگار
۲۱۶۲۱۶
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1793971منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: رقابت انتخاباتی اصولگرایان اصلاح طلبان نظام سیاسی تک حزبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۱۵۸۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتقاد شدیدالحن از حکم اعدام توماج | کسانی عمدا حیثیت نظام را بر باد میدهند؟
اینکه خوانندهای با خواندن اشعاری، هرچند مخالف نظام، به اعدام محکوم شود، با چه منطقی سازگار است؟ منطق حقوقی یا اجتماعی یا سیاسی یا امنیتی؟ شاید هیچکدام.
گاه گفته میشود که «منطق حقوقی» مستقل است و استقلال قاضی از همین رو است؛ اما نقد «پوزیتیویسم حقوقی» جایی برای این ادعا باقی نگذاشته است. قاضی نیز مانند همگان درگیر زندگی اجتماعی و تجربه سیاسی است و فارغ از آن نمیتواند حکم دهد.
دکتر کیومرث اشتریان در روزنامه شرق نوشت: از همین رو است که مقولاتی مانند عوامزدگی، شهریزدگی، غربزدگی یا شرقزدگی برای یک قاضی نیز صادق است. اینکه یک قاضی باید از کارشناس فنی استفاده کند تا حکمش روا باشد، از همین رو است؛ کارشناس فنی هم محدود به حوزه ساختمان یا امور امنیتی نیست. کارشناس هنری، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی هم از آن جمله است که کمتر به آن توجه میشود.
حکم اعدام، خود مشمول همین حکم است. فراموش نکردهایم که سالها پیش حکم اعدام دکتر هاشم آغاجری صادر شد و فضای بینالمللی را بر ضد ایران برآشفت. چهرهای خشن و بیتمدن از کشور آفریدند که قرار است یک استاد دانشگاه را به دلیل سخنرانی اعدام کنند. در همان زمان تصور کسانی بر این بود که این صرفا یک تهدید است و او اعدام نخواهد شد؛ و چنین هم شد؛ اما تنها چیزی که برای ایران باقی ماند، چهرهای بسیار مخدوش بود.
برخی «دستاندرکاران بیرونی» قوه قضائیه بیتوجه به ابعاد ملی و بینالمللی چنین احکامی میخواهند؛ مثلا به تصور خود بازدارندگی ایجاد کنند یا چهرهای انقلابی از خود نشان دهند درحالیکه آنگاه که در مرحله تجدیدنظر چنین احکامی نقض شود، دیگر اعتبار و اقتداری باقی نمیماند و ما میمانیم و حیثیتی که بر باد رفته و تبلیغاتی جهانی که به خاطر هیچ و پوچ شکل گرفته است.
درباره پرونده مورد بحث این روزها، برخی از اشعار این «رَپِر» همان محتوایی را دارد که برخی از «خودیها»، خون در دل و پا در گِل، بیان میکنند. انتظار دارید همه به یک زبان به نقد اجتماعی-سیاسی بپردازند؟ ظرفیت خود را بالا ببرید؛ بخشی از اصلاح و مبارزه با فساد را به نقدهای تند و تیز جوانان بسپارید؛ حتما ضرر نمیکنید و آنان نیز اگر برخورد درست ببینند، شاید زبان خود را اصلاح کنند. حتی اگر زبان خود را اصلاح نکنند، باز هم باید تحمل کنید.
همینجا بگویم که من هیچگونه علاقهمندی به برخی از رویهها و افکار این نسل معترض ندارم و فاش میگویم که آنان نیز به دلیل بیتدبیریهای ما دقیقا مانند خود ما سطحی و خودمحور و دیکتاتور هستند. خجل از ننگ بضاعتیم؛ چون دقیقا «کپی» برابر با اصل خود ما هستند. هیچ تسامحی در بیان ندارند و فقط باید با آنان همدست و همداستان باشیم تا مقبول درگاهشان باشیم. برای آنان بسیاری از شخصیتهای سیاسی درد و رنجکشیده که قدم در راه عدالتطلبی و آزادی گذاشتهاند و رنج زندان و تلخی حرمان کشیدهاند، یکساناند. از منظر آنان همه بر خطایند. تنها خود را بر حق میدانند.
درباره توماج صالحی اگر اکنون زیر تیغ نبود، نظرات خود را شفافتر ابراز میکردم که حتما خوشایند او نبود؛ اما همه اینها به آن معنا نیست که موافق اعدام آنان باشیم. آزادی چنین هنرمندانی میتواند به بهبود درک ما از وضعیت جامعه کمک کند و زخم عمیق مردم را از فساد بازنماید؛ آتشی نهان است اندرین تیغ آبدار. آزادی یادگرفتنی و تمرینکردنی است. در درجه نخست این خودِ نظام است که باید درک و تعهد به آزادی را پیشه کند.
وقتی چنین نباشیم، اعتراض نسل جوان بر ما رنگ طغیان و جلوه عصیان به خود میگیرد. مسابقهای که در میان برخی مسئولان کشور برای بیحیثیتکردن چهره ایران در جهان پدید آمده، حقیقتا شگفتآور است. گویی این افراد از محیط بسته خویش بیرون نیامدهاند تا ببینند که یک حکم بدوی اعدام که به خیال خود برای «بازدارندگی» صادر میکنند و معمولا در تجدیدنظر نقض میشود، چه بلایی بر سر چهره ایران در داخل و خارج میآورد.
البته نه چنین است، بلکه محتمل است که برخی به عمد چنین کنند تا پیوندهای حیثیتی جمهوری اسلامی را با مردمان و با جهانیان بگسلند تا در محیطی کاملا گسسته از جهان به تحصیل منافع و تحکیم مواضع خویش بپردازند. نتیجه سخن با رئیس محترم قوه قضائیه است که جز او کسی مسئولیت رسمی در این زمینه ندارد تا به چنین وضعیتی رسیدگی کند. گویی همواره دستانی آلوده در برابر چشم همگان در پی آلودهکردن تعمدی چهره ایران در جهان بوده است. شاید از اینرو مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرده است که این حکم بدوی و قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است. از سوی دیگر، سخن با دستگاههای فرهنگی نیز هست که با هزینههای بسیار فعالیتهای برونمرزی دارند و بازتابی از چهره ایران در جهان نشان نمیدهند و در برابر چنین فضای آلودهای از طرف «خودیها» سکوت مطلق کردهاند.